سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سرمشق

                                          


اتل متل
یه خواهر


یه خواهر
بسیجی


برادرش
تو جبهه اس


تو تیررس
دوشکاچی


اینجا تو
قلب کشور


یه خواهر
مهربون


اونجا تو
مرز میهن


برادرش
داده جون


اینجا
همون خواهره


چشم به
راه می مونه


تا اینکه
داداش بیاد


هر روز
دعا می خونه


اینجا که
پشت جبهه اس


به فکر
رزمنده ها


با
خواهرای دیگه


کمک میدن
جبهه ها


هربار
کمک ها میره


یه نامه
هم می بره


نامه ای
از یه خواهر


به آدرس
برادر


الان یه
چند ماهیه


خواهره
بی قراره


همیشه
نامه میده


اما جواب
نداره


قلب لطیف
و پاکش


پراز
آشوب و آهه


چشمای پر
زاشکش


هر شب و
روز به راهه


بازم یه
بار دیگه


کاغذی
برمیداره


برای
داداش جونش


یادگاری
می ذاره


سلام
داداش کجایی؟


خوبی و
رو به راهی؟


نمی گی
آبجی تنهاس؟


دلش آشوب
و غوغاس؟


چرا جواب
نمی دی؟


قهری با
این الهه؟


داداش
سعید الهه


همیشه
چشم به راهه


هنوز
آبجی الهه


تنها و
چشم به راهه


هزارو
صدتا نامه اش


هنوزم بی
جوابه...


نوشته شده در شنبه 89/8/1ساعت 10:1 عصر توسط عابد نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت